-
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیتاگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیتخور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیتبه حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیتمگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیتاگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت%(#00ffdd)[رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت]طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیتنه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیتسعدی
-
دلتنگم...
مثل خیلی از روزهای زندگانی ام.
این روزها هیچ کس شریک غم و دلتنگی آدمها نیست؛
تنها همدم تنهایی ها و بی کسی هایم، یک قلم و چند ورق کاغذ تا نخورده است.
اگر روزی کاغذهایم تمام شوند چه کنم؟!!!هعیی خدا عجب متنی شد!!!
-
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
-
banoo ببخشید من یه مشکل دارم .... اونم زبان فارسی هست راستش من همیشه خودم درس خوندم و از معلم خبری نبوده ( سرباز معلم داشتیم یا معلم های بسیار ضعیف ) همه درس هارو سعی کردم با کتاب کمک آموزشی حل کنم و آلا رو هم ۱ ماهه پیدا کردم و خدا رو شکر میکنم. خلاصه با همه درسا کنار اومدم و فهمیدمشون ولی هیچ موقع نتونستم زبان فارسی رو بفهمم و منبعی پیدا کنم که بتونم واقا نقش تک تک کلمات رو مشخص کنم اگه راه کاری برای من دارید تو زبان فارسی بهم بگید
-
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکندهمتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند -
در این شهر غریب
میکنند هر چه ساده را اسیر
هر چه دیوانه تر راحت تری
هر چه آگه تر . دیوانه تری
میکشد یکی ان دگر را ولی
اون دگر در پی دیگری است
دیگری هم در پی دیگری میرود
ولی
در اشتباهند مردمان
این و ان هر دو هستند یکی
دنبال ان رو که نیستش همدمی
ان که نیستش مشبهی
ان که نیستش همتیی(همتایی) -
دست از عشق تو برداشتم من
دست خود از خون خود شستم من
عشق تو بودش خود خوری
زخم میزدی بر دلم تا که خوری از خون دلم
خون دل را من میخوردم و آب حیاتت میدادم
میکردی غضب و نمی گفتم بی ادب
گر تو میگفتی بمیر . دم پس نمیدادم من
در دم جان به خدا میدادم من
گر بودی شمع پروانه میگشته ام
گر پروانه بودی شمع میگشتم ولی
من میگشتم دور سرت
بودم پیشت ولی ندیدی مرا
حال باش در پی مرا
گر یابی همچو من خوشبحالت ولی
هر که هم باشد . اون من نیستم
: )