اگه دقت کنی
از وقتی کوچولو بودی
همیشه درگیر درس بودی...حتی عید هم که دوست داشتی بری مسافرت
پیک نوروزی می دادن....:)
تابستون کلاس رفتی...زمستون تو اوج برف....بجای برف بازی نشستی واسه امتحانای ترم خوندی
این همه زحمت کشیدی....
خیلی جاها بجای انجام کار مورد علاقت درس خوندی...
واسه چی؟؟؟؟؟
اگه قراره الان دیگه نخونی...
پس اون همه زمان هایی که گذاشتی....
تلاش هایی که کردی...
برا چی بود؟؟؟
از کوچیکی وقتی می پرسیدن چرا درس می خونی...
می گفتی می خوام بزرگ بشم دکتر بشم...مهندس بشم...
حالا چی شد پس اون حرفا....
ته دلت .....خودتم می دونی...خوب می دونی...
فقط نمی خوای بشنویش...
بشنو....یبار از ته دلت گوش بده به رویاهات....
7ماه هر چی داری بذاربرای رویاهات...برای اهدافت...برای ارزوهات....برای اون
بچه درونت ....
مطمئن باش نتیجه هر چی که بشه....
بخاطر تلاشی که می کنی بخودت افتخار خواهی کرد...
یبار....یبار..
به شکوه رویاهات باورکن...
داری برای اینده خودت تلاش می کنی...
این همه غر زدن برا چیه...دوست من...
این انتخاب خودت بود...
خوب یا بد...
باید پای انتخابت وایستی...
قراره اینده خودت را بسازی...
نه کس دیگه...
پس این دفعه که خواستی غر بزنی...
وبه کتاب ها چپ چپ نگاه کنی...:))
یبار دیگه فکر کن...یبار دیگه...
وقتی موفق بشی وهمه برات دست بزنن...افتخار خودت میشه
پس برا خودت با علاقه تلاش کن...با علاقه...
این داستان زندگی توئه...
وتو قهرمان این داستانی
اونقدر موفق بشو...
که برای همه این موفقیت را تعریف کنی...
تو می تونی....تو باید بتونی....
رویاهات وباور کن...
zeynab.khanoom
دیدگاهها
-
-
_ده سالم بود
از طرف مدرسه انتخاب شده بودم برای مسابقات دو و میدانی استان
مسابقه شروع شده بود
از همان اول از رقیب هایم جلو تر بودم
هرچه میگذشت فاصله ام با دیگران بیشتر می شد
دور آخر بود
مطمئن بودم که اول می شوم
سرعتم را کم کرده بودم
چند متر آخر را آهسته تر می دویدم
یک نفر آمد از کنارم مثل باد گذشت
باورم نمی شد
دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده بود
دوم شدم در مسابقه ای که میتوانستم اول شوم
از شدت ناراحتیروی زمین افتاده بودم
معلم ورزش و مدیر مدرسه آمدند بالای سرم و گفتند
اشکال نداره ، خدا نخواست ، قسمت نبود اول شوی
هیچکس به من نگفت چرا بیشتر تلاش نکردی ... همه گفتند خدا نخواست
_ چند ماه به کنکور مانده بود
بیش تر از یک سال وقت گذاشته بودم تا به هدفم برسم
آماده ی آماده بودم
ولی روز کنکور مثل همیشه نبودم
استرس داشت دیوانه ام میکرد
وسط جلسه روحیه ام را باخته ام
انگار آلزایمر گرفته باشم ... هیچ چیز یادم نبود
تمام شد
نتایج آنچیزی که می خواستم نبود
رشته ی تحصیلی که میخواستم قبول نشدم و رشته ی دیگری را انتخاب کردم
همه گفتند اشکال نداره ، خدا نخواست ، قسمت نبود آن رشته را قبول شوی
هیچکس به من نگفت برای هدفت بجنگ و حقت را بگیر ... همه گفتند خدا نخواست
هیچکس به من نگفت اشتباه کردی ، همه گفتند خدا نخواست
می ترسم از آن دنیا ، نه برای مرگ
میترسم بروم کنار خدا بایستم ... با چشم های پر از آب نگاهش کنم و بپرسم
چرا نخواستی؟!
در آغوشم بکشد و بگوید من بیشتر از تو می خواستم ... تو نخواستی ... تو تلاش نکردی ... تو نجنگیدی ... تو اشتباه کردی
میترسم از آن دنیا ... میترسم از این جواب... -
-
بعضی وقتا حس نوشتن میاد! این نوشته های ته دلی نه قوانین و قواعد ادبیاتی توش رعایت میشه! نه کلمات قلمبه سلمبه توش پیدا میشه! اینا از ته دل میاد!
داشتم در مورد بیماری دیستروفی عضلانی مطلبی رو میخوندم! دیستروفی عضلانی یکسری بیماری های ژنتیکی ان که ماهیچه های بدن رو تحت تاثیر قرار میدن و کم کم تخریب میکنن! شایع ترین و شدیدترینش دیستروفی عضلانی دوشن هست!قبلا در مورد این بیماری خونده بودم ولی این بار مقداری بیشتر سرچ کردم ! این ها یکسری فرشته های نازنینی هستن که با این مشکل به این دنیا میان! خیلی وقتا خانواده هاشونم تا سن ۵٫۶ سالگی از بیماریشون خبر ندارن! کم کم تفاوت بین اینها با بچه های دیگه مشخص میشه! نمیتونن خوب راه برن! نمیتونن بدون! خیلی از کارایی که ما به راحتی با عضلات سالممون انجام میدیم اونا نمیتونن! معمولا تو سن ۱۰ سالگی ویلچر نشین میشن! هرچی میگذره عضلات بیشتری تو بدنشون درگیر میشن! کار به مشکلات تنفسی میرسه خوب نمیتونن نفس بکشن ، مشکلات قلبی ، مشکل بلع که خوب نمیتونن غذا بخورن و … هم میرسه! این بیماری هیچ درمان قطعی نداره و معمولا تو دهه سوم زندگی شون ( بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی) بخاطر نارسایی تنفسی ، قلبی یا عفونت ریه میمیرند… اینها برای همین عوارضشون دائم باید دارو مصرف کنند…. میدونین یکی از بدترین کارهایی که ما آدما انجام میدیم اینکه با دیدن یه فرد معلول یا مریض دستامونو بلند میکنیم بلند میگیم خدایا شکرت که ما جای اون نیستیم!!! این کار بیشتر شبیه مسخره کردن خودمونه! انگار ما پیش خدا عزیزتریم که سالمیم! انگار ما دردونه خداییم که زیباییم! انگاراینکه یه شرایط خوبی واسه زندگی داریم مدیون تلاش خودمونه!!! و اونا خدای نکرده اشتباهی انجام دادن و باید تاوانشو بدن! در صورتی که همه ما میتونستیم تو اون شرایط قرار بگیریم! اون موقع قضاوت و حرفای دیگران خیلی برامون سخت بود! زندگی تو جامعه ای که اکثرا قدردان سلامتیشون نیستن! اکثرا بخاطر مشکلات پیش پا افتاده پیش خدا گله میکنن! و … بقول استاد گرانقدرمون این آدما برای آزمایش ما اومدن! برای اینکه به ما بفهمونن که با تمام این نعمت ها و داشته هایی که در اختیارمون هست چیکار میکنیم؟ اومدن بگن چقدر داری از این امکاناتت واسه رسیدن به هدفات استفاده میکنی؟ میخوان بگن که تویی که فکر میکنی خیلی عزیز خدایی! چکاری برای اونا که ناتوانن انجام میدی؟
بچه ها اینو بدونین با هرسختی که دارین ادامه میدین یه سری هستن که آرزوشونه که همین شرایط شما رو داشته باشن! آرزوشونه که یه جسم سالم! سایه پدر و مادر! یه سقف بالای سر ، یه غذایی واسه خوردن …
اگر باهمه این حرفا بازم میگی ولی … ! بدون که این بهونه ها رو هیچ کسی ازت قبول نمیکنه! قطعا میدونم ته دلت گذشت که به جایی برسی که بتونی به هزاران فرشته نازنینی که سرچهارراه ها دارن گل میفروشن!کودکای سرطانی و بچه های بی سرپرست و … کمک کنی! ولی لازمش اینه که اول خودت بتونی به هدفت برسی! تو باید بری بالا! یادت نره هدفات منتظرن! کم آوردن سخت نیست! کوتاه اومدن سخت نیست! تلاش نکردن سخت نیست!
همین الان سه بار بلند بگو خدایا شکرت! خدایا شکرت! خدایا شکرت!نه بخاطر اینکه مریض نیستی! بخاطر اینکه یه فرصت نابی برای جنگیدن واسه اهداف خوشگلت داری
مواظب هدفای خوشگلت باش!
-
-
گذاشتنم وسط پشتیا نیفتم...خخخخ -
-
-
-
-
-
ب افتخار اینجور مردا -
-
-
-
-
-
-
-
تلاش قشنگه.....
خدا نخواست
هرچی تو دلته بریز بیرون
حواست هس؟؟؟!!!!
هرچی تو دلته بریز بیرون
هعی کودکی (عکس)
هرچی تو دلته بریز بیرون
جملکس خوشگل
هرچی تو دلته بریز بیرون
جملکس خوشگل
هرچی تو دلته بریز بیرون
هرچی تو دلته بریز بیرون
هرچی تو دلته بریز بیرون
هرچی تو دلته بریز بیرون
انگيزه
جملکس خوشگل
هرچی تو دلته بریز بیرون
جملکس خوشگل
هرچی تو دلته بریز بیرون
جملکس خوشگل