سحرخیزی
-
به نظرم بهتر موبایل یا ساعت که میزارین برا بیدار شدن بعد از طی کردن کلی موانع سخت باشه
خارج از شوخی
موبایل تو ی دور ترین نقطه از محل خوابتون بزارین
صدای زنگشم انقد زیاد کنین و یه اهنگی بزارین که ازش بدتون میاد
حتی اگه نخواین هم از خواب بیدار شین انقد زنگ میزنه که بیدار شین و برین خاموشش کنین
بعدش دوباره نیاین بخوابین :| چون من معمولا تا این مرحله پیش میرم ولی بعد نفس اماره بهم غلبه میکنه میام میخوابم
از همونجا مستقیم برین صورتتون بشورین
برا پریدن خوابم یه راهش اینه برین پارک پیاده روی یا برین نان بگیرین
اگه مث من حوصله این کارا رو ندارین تو خونه یه نرمش کنین یا یه لحظه برین حیاط یا بالکن که قشنگ یخ بزنین یا پاتون با اب سرد بشورین
یه راه هم داره که برا من جواب دادش
خخودتون مجبور کنین صب پاشین بیاین اینجا تو تایپک سارا ......برنامه ی هماهنگ حاضری بزنین -
هر وقت ساعتو،گوشیو و...رو خاموش کردی و خواستی دوباره بخوابی به یک جیز فک کن؛
این همه خوابیدی شد چی؟یبار خودتو به خودت ثابت کن ک هرچی بخوای میتونی بدست بیاری و این شاید مقدمش باشه....عامل درونی قویتر از هر عامل بیرونیه...میگن هرکاری ک ادم بخاد انجام بده راهشو و هرکاری نخاد بهانشو پیدا میکنه...بخواه اگ برات ایندت مهمه،فردا روزی نگی من قربانی خواب شدم! -
ممنونم عالی بود از فردا اجرا میکنم
-
سلام ااگه میخوای هرر روز یه ساعت مشخص بیدار شی باید بدنتو عادت بدی مغززتتو عادت بدی مثلا من هر سساعت 7.30 به طور اتوماتیک بییدار میشم ساعت 11 هم خاب الود شدن چشمامو احساس می کنم
-
شب هر وقت که میخوای بخوابی یه قرص میخوری(برو پیش روانپزشک بهش بگو یه قرص میده که باعث نشه گیج بزنی و فرداش کسل باشی)و به پدر و مادر و نمیدونم به هر کسی که بیشتر ازش حساب میبری!!بگو بیدارت کنه!یا اگه اهل دلی با خدا عهد ببند و بنویس فردا(تاریخ هم بزن)مثلا ساعت هفت از خواب بلند میشم و دیگه هم نمیخوابم!اگه عهد رو بشکنی گفته باشم که پدرتو در میاره هاا..یا هم اینکه شب وقتی میخوابی فکر کن و تصور کن فردا ساعت هفت بلند میشی و سر حالی و اینا این کار رو مداومت داشته باشی بعد یک هفته جواب میده نا خود آگه بلند میشی
در ضمن هم تو و هم خیلیای دیگه تجربه بلند شدن زود و با هیجان رو دارند!مثلا من یادمه وقتی میخواستیم بریم اردو منی که ساعت هفت و چهل پنج بیدار میشدم.ساعت 5 بلند میشدم و سر حال هم بودم!!!ساعت هفت هم دم در مدرسه بودم!! -
-
@javadm328 در سحرخیزی گفته است:
banoo
دم شما گرم
شما اگه رشتت تجربیه اگه پزشک بشی نمیدونم چطوری شب میمونی تو بیمارستان ///!!!!اینو گفتین بگم
.....
یکی از همکارای بابام دو سه روز قبل عید تو بیمارستان شیفت شب بود .......هر چی مریض بود تصادف جاده ای بودش
بابام میگف همکارش گفته شب تا صب 80 تا مریض داشته میدونی ینی چییییییییییییییییی
میگف صب گیج میزد ماشینش گذاش بیمارستان موند با ارانس رفت خونه -
@javadm328 در سحرخیزی گفته است:
شب هر وقت که میخوای بخوابی یه قرص میخوری(برو پیش روانپزشک بهش بگو یه قرص میده که باعث نشه گیج بزنی و فرداش کسل باشی)و به پدر و مادر و نمیدونم به هر کسی که بیشتر ازش حساب میبری!!بگو بیدارت کنه!یا اگه اهل دلی با خدا عهد ببند و بنویس فردا(تاریخ هم بزن)مثلا ساعت هفت از خواب بلند میشم و دیگه هم نمیخوابم!اگه عهد رو بشکنی گفته باشم که پدرتو در میاره هاا..یا هم اینکه شب وقتی میخوابی فکر کن و تصور کن فردا ساعت هفت بلند میشی و سر حالی و اینا این کار رو مداومت داشته باشی بعد یک هفته جواب میده نا خود آگه بلند میشی
در ضمن هم تو و هم خیلیای دیگه تجربه بلند شدن زود و با هیجان رو دارند!مثلا من یادمه وقتی میخواستیم بریم اردو منی که ساعت هفت و چهل پنج بیدار میشدم.ساعت 5 بلند میشدم و سر حال هم بودم!!!ساعت هفت هم دم در مدرسه بودم!!من شب اردو نمیخوابیدم
-
_MILAD_ اره دقیقا خیلی تاثیر داره ولی بعد چنددقیقه موقع درس خوندن بازم خواب میاد
-
ALI_hezbollah : نگاه از لحاظ روانشناسی بخوام بگم خوابت نمیاد واقعا میگم اصلا درس یه چیزیه میخوای ازش دور بشی و بدن داره حالت دفاعی نشون میده
برای مثال موقع درس خوندن زیادی گرسنه میشی یهو یا خوابت میاد یه چند تا حرکت کششی و تنفس انجام بده خوب میشی میبینی هیچی نبوده و گرسنگیت هم برطرف شده
کتابت هم داره میگه با من غریبگی نکن
+
اگه خواستی از درسی که خیلی علاقه داره و سبک تره اولش شروع کن بعد که راه افتادی شروع کن به خوندن ! -
یعنی یه اردو گفتماااا همش با مثال های خودتون نقض کنید!!
-
@دکتر-عاطی در سحرخیزی گفته است:
@javadm328 در سحرخیزی گفته است:
banoo
دم شما گرم
شما اگه رشتت تجربیه اگه پزشک بشی نمیدونم چطوری شب میمونی تو بیمارستان ///!!!!اینو گفتین بگم
.....
یکی از همکارای بابام دو سه روز قبل عید تو بیمارستان شیفت شب بود .......هر چی مریض بود تصادف جاده ای بودش
بابام میگف همکارش گفته شب تا صب 80 تا مریض داشته میدونی ینی چییییییییییییییییی
میگف صب گیج میزد ماشینش گذاش بیمارستان موند با ارانس رفت خونهاوهوم.دقیقا کار سختی هست.کاری که دل میواد برای بودن توش.کاری که مسئولیت سنگینی داره!!!و کار پر از هیجان...منم که عاشق هیجان!!