#مدیریت_زمان #ادای دین به آلا «جلسه اول»
-
بسم الله الرحمن الرحیم
چگونه زمان خود را مدیریت کنیم؟
جلسه اول
بحث مدیریت زمان یکی از دغدغه های همیشگی بوده است. چون متاسفانه میبینیم که عمر و زمان خود را از دست میدهیم غافل از اینکه به امام خود میگوییم امام زمان، صاحب الزّمان، ولیِ عصر! جالب است الفاظی که در مورد این امام عزیز استفاده میشود همیشه به زمان ربط دارد. اما ما همیشه گُمِ در زمان و مکان هستیم و در یک سردرگمی و حیرانی در نبودِ ولی معصوم به سر میبریم. اما از طرف دیگر هیچ برنامهای برای رسیدن به ایشان نداریم. این جلسه، مدیریت زمانِ یک فرد منتظر است! این که یک فرد منتظر چطور باید زمان خود را مدیریت کند؟
عمرمان در حال از دست رفتن است! اگر از هر کدام از شما بزرگواران در هر سن و سالی که هستید، پرسیده شود تا کنون چگونه عمر خود را گذراندهاید؟! پاسخ خواهید داد که مثل باد عمرمان گذشت. بارها این جمله را شنیدهایم اما متاسفانه هیچ گونه برنامهای هم نداریم و وقت خود را به بطالت میگذرانیم. گویی بی ارزشترین چیزی که در کشور ما وجود دارد زمان است. چه برای کسانی که در کشور ما برنامه ریزی میکنند و چه برای خودِ ما، زمان ذره ای اهمیت ندارد. اعتقاد دارم که با صد هزار نفر انسان توجیه میتوان دنیا را تغییر داد. جمعیت یهودیت صهیونیزم که دشمن ماست، 15 میلیون نفر است! اما جمعیت ما مسلمانان یک میلیارد و نیم است. در حالی که خدا با ماست، سنت امداد را ما داریم، ماجرای سپاه بدر را ما داریم، کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره را ما داریم، او برنامه برای مکان دارد اما ما برنامه برای زمان داریم، ما به دنبال امام زمان هستیم! قدرت مکانی ما زمانی حل می شود که به امام زمان برسیم. ما زمانی می توانیم بر دنیا سیطره پیدا کنیم که به امام زمان برسیم. اصلا ماجرای گم شدهی این جریان زمان است.
اما متاسفانه شبانه روز وقت خود را نه تنها به بطالت بلکه به گناه میگذرانیم. به دروغ، غیبت، تهمت و... میگذرانیم. اگر شمایی که مخاطب این بحث هستی فردی کافر یا سکولار هستی، ارتباطی به ما ندارد که چگونه وقت خود را میگذرانی! بحث ما ویژه شیعیان اثنی عشری منتظر است که وقت برای آنها اهمیت دارد. آنانی که میسوزند از اینکه عمرمان گذشت و آن واقعهی عظیم را ندیدیم. به گفته ی مرحوم کافی «خدایا پیرانمان مردند، میانسالانمان پیر شدند، جوانانمان سنی از آنها گذشت، اما نرسیدند و ندیدند!»
امیرالمومنین فرمود: «طوری نماز بخوان که گویی آخرین نماز عمرت است». حتی ممکن است آخرین نماز خود را تند بخوانی اما توجیه هستی. «و طوری برنامه ریزی کن که انگار هزار سال عمر میکنی» آیا این دو موضوع قابل جمع است؟ بله. تمامی این موارد را کنار این مطلب بگذارید که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. این اعتقاد ماست. ما یک سری اعتقادات داریم که اساتید سکولاری که در حوزه ی مدیریت زمان صحبت میکنند، مطلقا به آن نمیرسند! و آن هم بحث مدیریتِ برکتِ زمان است که آنها هیچ گونه حرفی در مورد آن نمیتوانند بزنند. "لیله القدر خیر من الف شهر" یک شب میتواند از هزار ماه بهتر باشد. یک ثانیه در عمر چنان میتواند موشک وار شما را به سمت خدا پرتاب کند که هیچ وقت و هیچ جایی ممکن نیست چنین فرصتی را برای شما پیش بیاورد. قرار گرفتن در یک مکان و زمان خاص، یک خواسته و یا نیاز خاص در شخص ایجاد میکند، که این خواسته ممکن است مورد اجابت قرار گیرد و زندگی شخص را به کل تغییر دهد. افراد بسیاری بودهاند که با دیدن یک صحنه مسیر زندگیشان تغییر کرده است!
گفتن این حرف که 70 سال از عمر ما گذشت و این جلسه دیگر به درد من نمیخورد خود، فتنهی ابلیس است. بلکه در جواب این حرف باید گفت: اگر یک دقیقه از عمرم باقی است، برای آن برنامه خواهم داشت.
ما باید به این موارد برسیم. این ره که میرویم به ترکستان است! این روشی که در پیش گرفتهایم غلط است! بیبرنامگی، بیهدفی، شبانه روز وقت تلف کردن! برخی افراد نه تنها وقت خود را تلف میکنند، بلکه وقت دیگران را هم میگیرند. اگر در این زمینه شش دانگ نباشید همه از شما سوء استفاده خواهند کرد! زمانِ شما را برای کارهای خودشان میخرند.
این نکته را فراموش نکنید که: مهمترین فرد در عالم هستی بعد از ولیِ زمان، خودِ تو هستی. تو اصلاً ولیِ زمان و ولیِ معصوم را برای خود میخواهی، برای رسیدن به رشد و تعالی، تا با سرعت و بهرهوری و کیفیت بالا و با شیب تند به سمت او صعود کنی. بعضی مواقع زمانی را میخواهی برای هدایتِ فردی بگذاری، اما هدایت شدنِ آن فرد، باعث دور شدن عاملِ هدایت از تو میشود! در این حالت ارزشش را ندارد که زمان صرف او شود. مثلا من احساس میکنم اگر با شخص مشکل دار رفت و آمد کنم که او را هدایت کنم، این امر خود باعث مشکل دار شدن من میشود. بنابراین دفعِ خطرِ احتمالی میکنم.
این مسائل از اهمیت زیادی برخوردار است.
تقریبا 45 اصل در زمینهی زمان شناسی و مدیریت زمان احصاء شده اس
ت. اگر این اصول را در زندگی پیاده کنید، تمام کارها (زندگی، ازدواج، مطالعه، برخورد با دوستان و ...) درست میشود.
هر طور شما از زمان بهره وری کنید باز هم ضرر کردهاید! در یک شبی قافلهای در حال گذر بود. تاریکی مطلق بود (ماه در آسمان نبود). به آنها گفته شد از ریگهای این بیابان جمع کنید. عدهی اندکی شروع به جمع کردن ریگ نمودند و عدهی زیادی هم اهمیتی ندادند. صبح که شد دیدند که ریگ نبوده بلکه دُر و گوهر و جواهرات بوده است. بعد از آشکار شدن ماجرا هر دو گروه پشیمان بودند! کسانی که جمع نکردند از اینکه چرا جمع نکردند و کسانی که جمع کردند، از اینکه چرا بیشتر جمع نکردند!
زمین و زمان برای تو یک نفر آفریده شده است. تو استعداد خلیفه الله شدن را داری. این استعداد را داری که به گونهای زندگی کنی که امام زمان در دوری تو اشک بریزد. همچون برخی از صحابه که امام معصوم در دوری آنها گریه کرده است! یک شیعه اثنی عشری نسبت به عمر خود مسئول است! از آن جهت که نعمت ولایت به او داده شده است. همانگونه که خدا به همسران پیامبر فرمود اگر خطا کنید، با شما دو برابر حساب می کنم چون از امتیاز همسر پیغمبر بودن برخوردار هستید.
به همان اندازه که احتمال صعود شما وجود دارد احتمال سقوط نیز هست. یک شیعه اثنی عشری و ذریهی حضرت ابراهیم مستعد است. خداوند به این نژاد لطف کرده و بهرهی هوشی زیادتری نسبت به سایرین دارند.
در روز قیامت از 4 چیز از شما سوال خواهد شد. اولین آن عمر شماست. (80 سال به شما عمر دادم با آن چه کردید؟). فخر رازی ماجرای یخ فروشی را نقل می کند که داد میزد: ای مردم بیاید بخرید که سرمایهام از دستم رفت! فخر رازی میگوید: در اینجا بود که فهمیدم معنای آیه «والعصر ان الانسان لفی خسر» یعنی چه!
دومین چیزی که سوال می شود جوانی شماست! چون بیشترین استعدادها در این زمان شکوفا می شود. آرمان گرایی که یک جوان دارد یک فرد مسن ندارد. فرد مسن محافظه کار می شود. انقلاب رسول الله با جوانان شکل گرفت.
سوم از مال پرسیده می شود که این پول را از کجا آوردی و در چه راهی خرج کردی؟ و همه ی این سه سوال زیرگروه یک سوال اصلی است. در مورد اهل بیت و به عبارت بهتر در مورد ثقلین پرسیده میشود. یعنی فهمیده میشود که ما باید عمر، مال و جوانی خود را در چه مسیری خرج میکردیم!
اهمیت زمان و زمان شناسی به حدی زیاد است که خدا در قرآن به آن سوگند یاد کرده است. در روایات نیز بسیار زیاد به این بحث پرداخته شده است. از جمله روایات:
امام علی (ع): انسان فرزند زمان خودش است. (نه تنها باید زمان را شناخت بلکه باید زمانه را نیز شناخت. انسان بصیر و توجیه کسی است که زمانهی خود را میشناسد و میداند در زمانه چطور زمان خود را مدیریت کند. اما اکثریت مردم از جمله کسانی هستند که زمان خود را تلف میکنند در عین حالی که زمانهی خود را نمیشناسند. عمر ما محدود است و این سرمایه گذاری بسیار خطرناکی است که ما باید در یک زمان محدود برنامه ریزی کنیم برای رسیدن به یک ابدیت!
نکاتی در مورد زمان:
-
زمان سرمایهای است که از دست رفته و قابل بازگشت نیست.
-
متاسفانه گذر زمان احساس نمیشود. چون پیوستگی و مداومت دارد. نبود پدر و مادر، خانه، ماشین، موبایل و سایر تعلقات، احساس میشود. زمان دزد است، بی سر و صدا است. معتقدم مهم ترین عنصری که ابلیس بر روی آن کار میکند، زمان است. ابلیس موجودی است بسیار زمان شناس. وسوسهای که برای یک جوان به کار میبرد از یک پیرمرد متفاوت است. 10 دقیقه 10 دقیقه عمر را میگیرد به گونهای که شخص اصلا متوجه نمیشود چگونه گذشت!
-
زمان قابل معاوضه با هیچ چیز نیست. چقدر پول خرج شود ده سال پیش بر میگردد؟!
مدیریت زمان به این معنی نیست که انسان سوار بر زمان باشد، بلکه چنین چیزی غیر ممکن است. مدیریت زمان به این معنی است که بهره وری کامل و حداکثری از زمان داشته باشیم برای رسیدن به تعالی اخروی و سعادت دنیوی- اخروی.
مزایای مدیریت زمان:
-
ایجاد انگیزه و احساس مفید بودن و مطلوب بودن: انسانی که برنامه ریزی میکند وقت اضافه میآورد. چون میداند چطور کارها را با هم هماهنگ کند و در یک زمان چندین کار را با هم انجام دهد.
-
دست یابی به خلاقیت: کسانی که به دنبال زمان اضافی بودند، خلاقیت به خرج دادند. گوتنبرگ به دنبال زمان اضافی برای خوابیدن بود. مادرش او را تنبیه کرد که سه بار از روی انجیل بنویسد. خلاقیت به خرج داد و ماشین چاپ را اختراع کرد!
-
ایجاد تعادل میان وظایف گوناگون: اگر یک نفر بیش از حد درس بخواند، بخوابد یا ورزش کند، اشتباه کرده است. باید گشت و دزد زمان را پیدا کرد! وقتی نشتی پیدا شد، می توان به بسیاری از کارها پرداخت و بین آنها تعادل برقرار کرد.
-
تسریع در کسب و رسیدن به اهداف: مثلا شخصی 5 سال از عمر خود را صرف رفتن به کلاس زبان کرده اما هنوز آنطور که باید و شاید چیزی یاد نگرفته! چون بهترین زمان های یادگیری لغات را نمیشناسد. عدم اطلاعات، اتلاف زمان به همراه دارد. وقتی شخصی بدون کسب اطلاعات کافی در مورد یک کار، وارد آن شود، کار را خراب میکند و وقت خود را هم هدر داده است. خیلی از افراد تسریع در رسیدن به اهداف خود ندارند، چون همه کاره و هیچ کارهاند! در همه ی کارها وارد شدهاند ولی هیچ کاری را خوب یاد نگرفتهاند. (اگر شما 5 سال پیش هر روز 2 لغت زبان یاد گرفته بودید الان 3600 لغت را خوب یاد گرفته بودید، اگر تجدید نظر نکنید، 5 سال بعد هم همین حرف را خواهید زد!!)
-
تشخیص اولویت ها: شخصی که مدیریت زمان ندارد، حاضر است وقت خود را برای هر کاری هدر دهد! فلذا این شخص اولویت شناس نیست. شخصی که همه ی کارها برایش مهم باشد، یعنی اصلا کار مهمی ندارد!
-
حذف امور و کارهای زائد: شخصی که مدیریت زمان دارد، اصلا درگیر کارهای بی اهمیت نمیشود.
-
نظم گرفتن امور: بی نظمی اتلاف وقت میآورد و بی زمانی بی نظمی میآورد. یک رابطه برگشت پذیر است.
-
الگو شدن برای دیگران: چون شخصی که مدیریت زمان دارد، کارش نظم دارد و نظم زیبایی میآورد و زیبا جلوه میکند. از طرف دیگر چون مدیریت زمان دارد، به خیلی از کارهایش میرسد و محبوبیت پیدا میکند، بین مردم عزت پیدا میکند و ... یکی از مسائلی که مردم را از طرف مقابل بیزار میکند، بدقولی است. چون طرف احساس میکند که من برای این شخص ارزشی ندارم. بدقولی به خاطر عدم مدیریت زمان است. چنین شخصی معروف به دروغگو میشود.
-
رسیدگی به همه امور مهم زندگی
-
آمادگی داشتن برای شرایط بحرانی و به استقبال کارها رفتن: انسانی که مدیریت زمان دارد، هیچگاه عاجز نمیشود. هر شرایطی برای او پیش آید قبلا در مورد آن فکر کرده است چون فرصت تفکر و آینده نگری دارد. مثلا پولی که بابت بیمه پرداخت میکنیم، هزینهای مالی است بابت یک خطر احتمالی. یک موقع هم ما هزینه زمانی برای این کار میگذاریم. مثلا بنده میخواهم برای سخنرانی به این مکان بیایم، در راه بر روی لپ تاپ، سخنرانی خود را آماده میکنم، اگر نشد کتاب کوچکی که در اتومبیل به همراه دارم را مطالعه میکنم و ... زمان نمیتواند تو را در بن بست قرار دهد، چون تو او را مدیریت میکنی.
-
رفع حواس پرتی و کمک به حافظه: انسانی که مدیریت زمان دارد، نظم زمانی پیدا میکند و کارهایش را از یاد نمیبرد (نمازش قضا نمیشود). تعدد کارها و بی برنامگی باعث از یاد بردن خیلی از مسائل میشود.
-
بالا رفتن ضریب بهرهوری: استفاده بهینه از شرایط و افزایش بازده. مثلا فرد در ماشین از یک وقت مرده که داشته استفاده کرده، اگر کمبود خواب دارد، به جای تماشای ماشین ها، از این فرصت جهت خوابیدن استفاده میکند، مطالعه میکند، سخنرانی گوش میدهد و ...
-
امکان بهره بردن از روش های جدید و نوین فقط برای کسی پیش می آید که مدیریت زمان دارد. چون فرصت دارد. ادیسون وقتی برای مسافرت رفتن از قطار استفاده میکرد، یکی از واگن های قطار را دربست میگرفت و کارهای آزمایشگاهی خود را انجام میداد.
سیره بزرگان خود را در نظر بگیرید. مردم با رفت و آمدِ مراجع، زمان خود را تنظیم میکردند. چنین ماجرایی برای امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو نقل شده است.
اگر برای هر دقیقه یک دلار در نظر بگیریم، کشتن وقت، کشتن هزینه نیست، بلکه خودکشی است.
زمان شناسی در کلام اهل بیت:
حضرت محمد (ص): روزی نیست که بر فرزند آدم میآید، داد می زند و میگوید ای فرزند آدم، من امروز یک مخلوق جدیدم و در خدمت تو هستم. و بدان که من فردا (قیامت) خود، علیه تو شهادت خواهم داد. پس خوب از من استفاده کن وکار خیر انجام بده و اگر مرا از دست دادی هرگز مرا نخواهی دید (لن ترانی). فردایی که میآید، کس دیگری است. یا با او خوب تا میکنی، یا او هم از دست تو شاکی است. و شب هم دقیقا همین حرف را میزند.
امام علی (ع): «المرء ابن الساعه. ان عمرک وقتک الذی انت فیه». انسان فرزند لحظهای است که در آن به سر میبرد. عمر تو همین زمانی است که در آن هستی.
امام علی (ع): عمر تو مهر سعادت توست و سعادت تو در گرو اوست، اگر آن را در راه طاعت پروردگار مصرف کرده باشی.
امام صادق (ع): در دنیا چیزی عزیزتر از قلب تو (جایگاه ایمان انسان) و زمان تو نیست.
امام علی (ع): زمان به سان ابر میگذرد، پس فرصت های خیر را غنیمت شمارید.
امام علی (ع): از دست دادن فرصت غصه است. فرصت را قدر بدانید قبل از آنکه غصه شود.
[چیزی تحت عنوان شانس نداریم. برگی از درخت نمیافتد مگر به اذن خدا. هر اتفاقی که برای هر کسی می افتد فرصتی است که برای او پیش آمده. باید از آن استفاده کرد. مثلا برای شخصی فرصت زیارت خانه خدا پیش آمده اما به جای استفاده از این فرصت بیشترِ وقت خود را در مراکز خرید میگذراند!]پیامبر (ص): ای ابوذر، نسبت به عمرت بیشتر از درهم و دینارت آزمند و حسود و بخیل باش.
امام علی (ع): مردم در خوابند. وقتی میمیرند، تازه بیدار میشوند.
امام علی (ع): به درستی عمر تو تعداد ایامی است که پشت سر میگذاری. پس هر روزی که میگذرد از عمر تو کاسته میشود.
ذیل آیهی شریفهی «وَ ابْتَغ فِيمَا ءَاتَاك اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ وَ لا تَنس نَصِيبَك مِنَ الدُّنْيَا ...»(قصص/77) از امیر مؤمنان سؤال شد. حضرت فرمود: این آیه یعنی «و لا تنسَ صحتک و قدرتک و فراغک و شبابک و نشاطک أن تَطلُبَ به الآخره». فراموش نکن سلامتی، قدرت، اوقات فراغت، جوانی و نشاط خود را و به وسیله این پنج نعمت بزرگ آخرت را طلب کن.
[بیشتر احادیث مربوط به مدیریت زمان متعلق به امام علی (ع) است].
زمان یک چیز نسبی است. ممکن است یک دقیقهی یک نفر به اندازهی یک ساعت سایر افراد ارزش داشته باشد. بر اساس یک ضرب المثل معروف: اگر می خواهی ارزش ده سال را بفهمی، از کسی سوال کن که بعد از ده سال از همسرش جدا شده است. برای فهمیدن ارزش 4 سال از یک فارغ التحصیل، ارزش دو سال از یک سرباز، ارزش یک سال از دانش آموزی که قبول نشده (ردی)، ارزش 9 ماه از یک خانم باردار، ارزش یک ماه مادری که نوزادش زودرس به دنیا میآید یا بعد از یک ماه میمیرد، یک هفته از سردبیر هفتهنامه، یک روز از یک روزنامهنگار، ارزش یک دقیقه از شخصی که از پرواز یا قطار جا مانده، ارزش یک ثانیه از کسی که از یک تصادف جان سالم به در میبرد و ارزش کمتر از ثانیه را باید از قهرمان المپیک پرسید.
بر اساس یک بررسی که دانشمندان انجام دادهاند، هر شخصی که 60 یا 70 سال عمر میکند، در طول عمر خود 7 تا 8 ساعت را صرف بستن بند کفش خود میکند. انتظار سبز شدن چراغ راهنمایی و رانندگی یک ماه از عمر شما را میگیرد. (برای این یک ماه شخص هیچ برنامهای ندارد. این زمانها را باید تبدیل به کلاس علم آموزی کرد. مثلا می توان در این زمان ذکر گفت یا اینکه رفتار مردم را آنالیز کرد. تشخیص میدهد که مردم چه زمان عصبانی هستند، چه زمانی شاد و یا چه زمانی غمگین هستند و بر این مبنا رفتار خود را با مردم درست میکند...). گرفتن شماره تلفن (نه صحبت با تلفن) یک ماه از عمر شما را میگیرد. سه ماه از عمر آپارتمان نشینان در آسانسور میگذرد. مسواک زدن معمولی سه ماه، انتظار برای رسیدن اتوبوس 5 ماه، استحمام 6 ماه تا یک سال، توالت رفتن 4 سال (معادل زمانی که برای گرفتن مدرک لیسانس صرف میکنیم!!!)، خوردن و آشامیدن 4 تا 5 سال و تماشای تلوزیون 10 تا 15 سال (ای کاش استفاده مفید از برنامه های تلوزیون میکردیم نه اینکه وقت خود را صرف تماشای سریالهای تکراری و بیهدف کنیم) و خواب 20 سال از عمر انسان را میگیرد.
یادمان باشد که فردای قیامت، در مقابل عمر خود باید پاسخگو باشیم.
دزدهای وقت:
-
نداشتن سُؤل و اُمنیه: سؤل هدف اصلی هستی و زندگی است. امنیه چیزهایی است که میخواهیم برای رسیدن به سؤل. امنیههای حضرت موسی: « قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي، وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي، يَفْقَهُوا قَوْلِي، وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي، هَارُونَ أَخِي، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي، وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي » تمامی این موارد را برای گسترش دین خدا میخواست و خداوند هم فرمود: « قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى»
-
داشتن عادات غلط: عادتِ غلطِ زیاد خوابیدن، عادتِ غلطِ زیاد خوردن، عادتِ غلطِ برای قضای حاجت، زیاد در دستشویی ماندن و ...
-
بی نظمی
-
بی برنامگی
-
خواب زیاد: بعضی مواقع زیاد خوابیدن ناشی از بیماری است. مثلا وقتی خون شخص کثیف میشود، خواب او زیاد میشود. بنا بر توصیهی پزشکان طب سنتی، حجامت خون کثیف را از بدن خارج میکند.
-
مکالمات غیر ضروری و اضافی و پر حرفی: از صحبت کردن هدف داشته باشید.
-
سوالات بیجا: بخش عمده ای از مکالمات مربوط به سوالات بیجا است ( مثلا: خوب دیگه چه خبر؟!)
-
عدم واگذاری امور به دیگران: شخص میخواهد همهی کارها را خود به تنهایی انجام دهد و به دلیل نداشتن تخصص، هم وقت خود را میگیرد و هم وقت سایرین.
-
عدم مشورت با افراد خبره: مثلا شخص نیم ساعت جهت مشاوره وقت میگذارد و در عوضِ این 30 دقیقه، 30 سال از عمر خود را هدر نمیدهد.
-
تلوزیون و اینترنت: یکی از قاتلان وقت است.
-
شرکت در جلسات اضافی، مباحث غیر ضروری و بعضا مفسد: قدرت بلند شدن از چنین جلساتی را داشته باشید. به طرف مقابل اعلام کنید که کار و زندگی دارید.
-
دیدارهای بدون برنامه و مراجعات نابهنگام: سعی کنید تمام این موارد را قطع کنید مگر مواردی که کار ضروری پیش آید یا مهمان ناخوانده داشته باشید (تمام زمان هایی که صرف خدمت به مهمان میشود، الی الله حساب می شود چون مهمان حبیب خداست.) اگر قصد دارید که مهمان شوید حتما از قبل به طرف مقابل خبر دهید و حتی اطلاع دهید که از فلان ساعت تا فلان ساعت خدمت میرسیم. اعلام این که تا کی منزل طرف میمانید شرعا بر گردن شماست.
-
پرداختن به اهداف جزیی و غیر مهم: کارهایتان را اولویت بندی کنید. همیشه کارهای مهم خود را بنویسید که مثلا کارهای مهم من در طول روز شامل: 1. عبادت 2. تفریح 3. استراحت 4. کار و ... سایر کارها، کارهای غیر مهم محسوب میشود. این کارهای غیر مهم را حذف کنید و به کارهایی که علاقه دارید برسید. چون می خواهید از زندگی خود لذت ببرید. قرار نیست وقتی میخواهید زمان خود را مدیریت کنید، زندگی خشک و رسمی داشته باشید.
-
زود آمدن و دیر رفتن در بعضی مکان ها: مثلا در بعضی برنامهها با توجه به برنامه ریزی که شده، از فلان ساعت تا فلان ساعتِ آن برنامه به درد شما میخورد و مابقی برای شما سودی ندارد.
-
زمان صرف غذا: یکی از زمان های مردهی ماست که باید آن را به فرصت تبدیل کرد. میتوان این زمان را به جلسهی صلهی ارحام تبدیل کرد. غذا را کنار خانواده یا دوستان صرف کرد. یا اینکه اخبار را در زمان صرف غذا گوش داد.
-
گفتگو های دوستانه: دوستی که وقت شما را برای صحبت های غیر مفید بگیرد، به درد شما نمیخورد. اگر نیاز به درد دل دارید در یک زمان خاص باید آن را انجام دهید. که البته درست این است که درد دل را با خدای خود یا پدر و مادر خود انجام دهید.
-
مطالعه کتب و مجلات غیر مفید
-
وسواس و تکرار کارها: انسان وسواس برده و بندهی ابلیس است! وسواس مثل یک کلاف میماند که شیطان به دست کسی میدهد، وقتی شخص آن را میکشد و به انتهای آن میرسد، شیطان سر کلاف را دوباره به ته آن گره زده است. یعنی هیچ گاه پایان ندارد. دوباره چک کردن چیزهای مهم خوب است اما نه اینکه از حد بگذرد.
-
عدم دقت در انتخاب ابزار کارآمد برای رسیدن به هدف: چون بلد نیستیم ابزار درست برای رسیدن به هدف انتخاب کنیم، زمان را از دست میدهیم. مثلا امام خمینی وقتی قصد داشتند از نجف به کربلا بروند، درخواست میکردند بهترین ماشین را بفرستند (اگر ماشین خوبی نباشد امکان خراب شدن آن وسط راه وجود دارد و ...). انسان یک بار هزینه برای وقت و سرمایه میکند، ابزار درست انتخاب میکند و بعد به راحتی کار خود را انجام میدهد.
-
انتخاب راههای دور و نامناسب: مثلا شخص کاری را سخت و پیچیده میکند که به راحتی و سادگی میتوانست آن را انجام دهد.
-
عدم محاسبهی هزینهی فایدهی برخی از کارها: مثلا من یک پزشک هستم که در یک زمان خاص 10 بیمار را ویزیت میکنم (300 هزار تومان درآمد دارم). برای تعمیر موردی که در مطبم خراب شده است،
، اگر این زمان را خودم بگذارم برای تعمیر آن. در این صورت 300 هزار تومان ضرر کردهام! در حالی که با پرداخت هزینهی کمتر جهت تعمیرکار، هم او دقیق تر کار را انجام میدهد، هم من سود کردهام، و هم واسطهای شدهام که به بندهی خدایی روزی رسیده است. -
رفت و آمدهای غیر مفید: این گونه رفت و آمدها را حذف کنید. سعی کنید با یک بار سفر چندین کار را انجام دهید.
-
تسویف (کار را به فردا انداختن): از دزدان حرفهایی وقت است که در قرآن هم در مورد آن صحبت شده است. مثلا شخص کاری را شروع میکند و زمانی را هم برای آن میگذارد اما تا به مشکل بر میخورد کار را نیمه کاره رها کرده و میگوید آن را بعدا انجام میدهم. این کار اشتباه است بلکه باید در همان زمان مشکل را حل کرد. حضرت علی (ع) میفرماید اگر از کاری احساس خطر کردید، بسم الله بگویید و برید تو دل کار، البته با برنامه ریزی و داشتن اطلاعات کامل از آن کار.
-
شتاب زدگی در کارها: به دلیل عجله داشتن، خوب برنامه ریزی صورت نمیگیرد و شخص وسایل مورد نیاز را آماده نمیکند و کار را خراب می کند. دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است! در مواقعی که عجله دارید، بسم الله بگویید و نفس عمیق بکشید و صبر کنید.
-
رفاه زدگی آلاینده: بعضی مواقع رفاه زدگی وقت کشی میآورد. طرف وقت خود را صرف عیاشی و خوشگذرانیهایی میکند که علاوه بر از دست دادن زمان، گناه هم میکند.
-
دخالتهای غیر لازم در کارهای دیگران: شخص با این کار هم وقت خود را میگیرد و هم وقت دیگران را و هم باعث میشود ذهنیت مردم نسبت به او منفی شود. قرآن هم میفرماید در کار دیگران تجسس نکنید.
-
دغدغههای منفی، مشغولیتهای ذهنی باطل: این همه جوش زدن برای چی؟ تنها چیزی که با این جوش زدنها نصیب چنین شخصی میشود، زخم معده است که به مشکلات قبلی طرف اضافه میشود! اگر کسی واقعا به خدا توکل داشته باشد چنین فکرهایی نمیکند.
-
افسوس گذشته را خوردن: گذشته ها گذشته! افسوس گذشته را خوردن جز اینکه سوهان روح میشود فایدهی دیگری ندارد. به گذشته فکر کردن و عبرت گرفتن از آن با افسوس خوردن متفاوت است. امام معصوم فرمود: پرداختن به گذشته زمان را هدر میدهد.
-
توهم آینده زدن، اُمنیههای باطل
-
استزلال: متزلزل کردن یکی از روش های حملهی ابلیس به انسان است. یک بار تصمیم بگیر، نیت خیر کن، از خدا اراده بخواه، صدقه هم بده و محکم جلو برو.
-
عدم آشنایی و بیاعتمادی به تواناییهای خودمان: بعضی مواقع اگر ما تواناییهای خودمان را بشناسیم، میتوانیم بهرهوری خیلی خوبی داشته باشیم. یا اینکه استعدادهای موجود در دوستان و اقوام خود را نمیشناسیم.
-
عدم شناخت امکانات دُشنشت و خوشنشت: دشنشت شرایطی است که در پیش آمدن آن دخیل نیستیم. مثلا طرف خانهای میخرد که بعدها کنار آن کارخانه احداث میشود. سر و صدای کارخانه باعث میشود که قیمت خانهی او نصف شود! در شرایط خوش نشت فرضا خانهای خریده که کنار آن پارک احداث می شود و قیمت خانهی او بالا میرود. شناخت این شرایط خیلی ار اتلاف وقت جلوگیری میکند. به عبارتی مومن باید موج سوار خوبی باشد و از شرایط حسن استفاده را کند.
-
رودربایستی داشتن با دیگران و عدم توانایی در نه گفتن!
-
تمارض: بعضی ها خودشان را به مریضی میزنند و دوست دارند خودشان را گول بزنند. اینها افرادی هستند که دچار بیماری فرافکنی و وانمود سازی هستند. مثلا طرف کنکور قبول نشده و احساس میکند با قبول نشدن، تحقیر شده است، شروع میکند به بهانه آوردن که مثلا ما اسباب کشی داشتیم، پدر یا مادرم بیمار شدند و... چنین شخصی سر خود کلاه میگذارد! چون حقیقت را قبول نکرده است. تو درس نخواندهای یا اگر خواندهای استعدادت بیشتر از این نیست!
-
اوقات انتظار کشیدن: یکی از وقتهای مرده است. انتظار اتوبوس کشیدن، در مطب دکتر منتظر ماندن و... این وقتهای مرده را میتوان به اوقات مفید تبدیل کرد. مثلا لغت زبان حفظ کرد، کتاب خواند، به سخنرانی گوش داد و ...
-
ترس و محافظه کاری: هیچگاه از وارد شدن در کاری نترسید. مشورت کنید، توکل به خدا و توسل داشته باشید و محکم کار را شروع کنید. در این صورت حتی اگر یک جاهایی خطا کرده باشید خدا کار را برای شما درست می کند (سنت امداد).
-
بر عهده گرفتن کارهایی که در آن تخصص و وقت نداریم
-
نداشتن دفترچه یادداشت: از اصلی ترین موارد وقت کشی و دزد وقت است. اگر شخصی ادعا کند که بدون نوشتن در ذهنم میماند، ادعایی کرده بالاتر از نبوت! چون در قرآن داریم که پیغمبر خدا (حضرت یوشع) در ماجرایی که با حضرت موسی به دنبال خضر نبی بودند، فراموش کرد که زنده شدن ماهی پخته شده را یادآوری کند و فرمود: شیطان از ذهنم برداشت. دفترچه ت. دفترچه نداشتید، در گوشی موبایل خود ثبت کنید.
-
تکرارهای بیهوده: چندین بار یک سریال یا اخبار را دیدن! آیا این چندین بار دیدن چیزی به علم تو اضافه میکند؟!!
-
نداشتن برنامه برای شرایط بحرانی و غیر قابل پیش بینی: همیشه چیزی داشته باشید که وقتی شرایط بحرانی پیش آمد بتوانید استفاده کنید. مثلا اینکه یک یا چند کتاب جیبی در کیف خود داشته باشید. کتاب نداشتید سخنرانی که در گوشی خود دارید را گوش میدهید، یا لغات انگلیسی را حفظ میکنید. این مورد هم نشد، با استفاده از نرم افزار قرآنی که در گوشی خود داری، قرآن میخوانی. هیچ کدام از این موارد هم نشد، می توان ذکر گفت. حوصله ذکر گفتن هم نداری، برنامه ای که باید امروز انجام دهی را مرور میکنی.
-