در جستجوی اریک
اریک کانتونا (1966)
اریک کانتونا در یکی از آن خانواده های طبقه ی کارگر در «مارسی» فرانسه به دنیا آمد. از آن خانواده های مهاجرِ مدیترانه ای... پدرش پرستار و مادرش خیاط بود... پدرش اهل ایتالیا بود و مادرش اسپانیایی اما بخاطر مکان تولدش برای تیم ملی فرانسه بازی کرد چون نمیخواست طیق انتظارات عمل کند... به قول خودش در دل خانواده ی کارگر، راز و رمز سختی پیدا کرد...
وقتی وارد فوتبال شد دوست داشت مانند پدرش دروازبان شود اما وقتی مربیان متوجه بازی با پای بی نظیرش شدند پستِ او را به مهاجم تغییر دادند. یک بازیکن پر استعداد اما پر دردسر، مغرور اما متواضع، دوست داشتنی و در عین حال چندش... مربیان او را نمیخواستند... با هیچکس راه نمی آمد... طی 10 سال 8 بار تیم عوض کرد تا در نهایت به «لیدز» انگلستان پیوست. 26 ساله بود اما چون یکی از 13 خارجی لیگ انگلستان به شمار میرفت و حتی اصلیتش فرانسوی نبود، اوایل مورد غضب هواداران قرار میگرفت و توهین های نژاد پرستانه را تحمل می کرد اما هر بار که به عنوان یار تعویضی وارد زمین میشد موثر بود... در 32 بازی 14 گل زد که به عنوان بازیکنی که در ترکیب فیکس نیست، آمار خوبی بود... قهرمان لیگ شد اما طبق معمول اخلاق و رفتار هایش برای هر کسی غیر قابل تحمل بود. پس «لیدز» به هر دری زد تا او با بفروشد...
با باشگاه لیورپول تماس گرفتند... «ما یه بازیکن فرانسوی داریم... از بهترین استعداد های قرنه اما یکم دردسر داره...» و مدام با جواب « نه ممنون ما دردسر نمیخوایم» مواجه می شدند... الماس را به باشگاه های مختلف پیشنهاد میدادند و آنها رد می کردند... در همین زمان «منچستر یونایتدِ فرگوسن» اوضاع خوبی را سپری نمیکرد... 26 سال بود که قهرمان لیگ نشده بودند و جایگاه فرگوسن نیز متزلزل بود تا اینکه مدیر باشگاه با «لیدز» تماس گرفت تا یک مدافع از آنها بخرد... «لیدز» جواب منفی به مدیر باشگاه داد. همان لحظه فرگوسن روی کاغذ نوشت «بپرس اوضاع کانتونا چطوره؟» و به مدیر باشگاه داد ... لیدز هم از خدا خواسته، اریک کانتونا را به قسمت 1 میلیون پوند به منچستر فروخت... فقط 1 میلیون پوند...
منچستر با کانتونا زنده شد! طی 5 سال 4 بار قهرمان لیگ شدند ... هواداران، پرچم کشور فرانسه را روی صورتشان نقاشی میکردند و نام «کانتونا» را روی پیشانی هایشان می نوشتند... به قول فرگوسن « اگر یک بازیکن برای منچستر یونایتد ساخته شده باشه، اون کانتوناس... مردی که می ایسته... سینشو میاره جلو... و میپرسه من کانتونا هستم شما کی هستین؟» ... الکس فرگوسن راه و رمز رفتار کردن با کانتونا را یاد گرفته بود... عزیزدردانه اش بود. به او سخت نمیگرفت ولی میدانست که اریک خودش به خودش سخت میگیرد. مرد مغرور با همه ی بازیکنان برای فرگوسن فرق داشت... پادشاهی بود که تاج و تخت را به فرگوسن برگردانده بود... تا اینکه...
25 ام ژانویه ی 1996 رسید... بازی منچستر با تیم «کریستال پالاس»... بازی گره خورده بود و بازیکنان آن بازی روان را به نمایش نمی گذاشتند، رقیب، مدام روی کانتونا خطا میکرد و عصبانیت او را برانگیخت تا اینکه طی یک صحنه کانتونا شروع کننده ی دعوا شد و داور او را از زمین اخراج کرد... اخراجِ اریک چیز عجیبی نبود اما وقتی داشت از زمین بیرون میرفت، یکی از هوادران خودی به سوی او فریاد زد «برگرد فرانسه، فرانسوی حرام زاده!» ... اریک با ضربه ای به سانِ کونگفو کار ها با لگد به سینه ی آن مرد زد و از زمین بیرون رفت... «رایان گیگز» میگوید « وقتی به رختکن رفتیم فرگوسن بطری ها و صندلی ها را میکَند و سمت ما پرتاب میکرد... تک تکمون رو فحش میداد اما وقتی به کانتونا رسید رو کرد بهش و گفت پسرم با این کار ها به جایی نمیرسی...» به 14 روز زندان محکوم شد و 1 سال دستش از فعالیت ورزشی کوتاه ماند... اما فرگوسن او را نگه داشت... این بار نوبت فرگوسن بود تا اریک را احیا کند! طی سالهای بعد بار ها از اریک پرسیدند که آیا از آن لگد پشیمانی؟ « نه... اگر دوباره بر میگشتم محکم تر میزدم... اون لگد تقصیر من نبود... پرنده های دریایی دنبالِ قایق ماهی گیر میرن تا شاید ماهی گیرشون بیاد... سزای اونا همچین عملیه...»
اریک رفت و فرگوسن و هواداران منتظرش ماندند... بعد 1 سال به میادین برگشت و باز هم افتخار برای منچستر آفرید... با آن گلِ چیپ و شادی منحصر به فردِ بعد از آن... یقه هایش را بالا زد و به افق خیره شد... تا به بقیه بفهماند پادشاه کانتونا برگشته! اما در آخرِ همان سال باز هم با یک تصمیم عجیب همه را شگفت زده کرد! کانتونا در 30 سالگی بازنشسته شد! خودش گفت « دیگه توان این رو نداشتم که صبح ها زود پاشم و برم سر تمرین... نمیخواستم تاخیر کنم چون فرگوسن رو ناراحت میکردم... پس بهتره برم...» به تیزر های تبلیغاتی رفت و پس از آن بازیگر شد... با بازی های مصنوعی و لودگیِ مفرط از بازیگری هم کنار گذاشته شد. اما او یک شغل داشت... شغل او «کانتونا بودن» بود!
image.png
image.png