-
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه ی عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
سعدی -
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
مولوی دیوان شمس -
فاش مي گويم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه در اين دامگه حادثه چون افتادم#حافظ
-
حالم چو دلیری است که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد... -
این پست پاک شده!
-
پناه از این همه سراب
پناه می برم به آب
پناه می برم به یار
به آیه های ماند گار
که پا کی نگاه اوست
پناه می برم به دوست
پناه می برم به غم
سپیدی سپیده دم
زساقی شکسته دل
پناه می برم به دل
پناه می برم به آن
ستاره های بی نشان
پناه می برم به خواب
به قصه های بی کتاب
به بی قراری غزل
به بغض های بی جواب
به عشق بازی دو برگ
در امتداد تیغ باد
پناه می برم به عشق
به زندگی به سر نوشت
به گونه های خیس و پاک
پناه می برم به خاک
به جام خالی از شراب
به دانه های سبز تا ک
پناه می برم به تار
به قلب های بی قرار
به لحظه های ناب ناب
پناه می برم به تاب
پناه می برم به تب
به سجده های نیمه شب
زاشک های بی گناه
پناه می برم به چاه
پناه می برم به راه
به سار های بی پناه
پناه می برم به ناس
من شر الوسواس الخناس
پناه می برم به نور
پناه می برم به یاسشعر نو از شاعر برزگر
-
چه هوايي ،
چه طلوعي ،
جانم ....
بايد امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکي را ديدم ،
آرزوهايم را
بدهم تا برساند به خدا ،
به خدايي که خودم ميدانم ،
نه خدايي که برايم از خشم ،
نه خدايي که برايم از قهر،
نه خدايي که برايم ز غضب ساخته اند .....
به خدايي که خودم ميدانم ،
به خدايي که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را ميگويد،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتي
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد ،
به خدايي که خودم ميدانم
چه خدايي
جانم...
سهراب سپهری